غلامرضا بنی اسدی- یکی از دلایل زودتر پیر شدن خبر نگاران خبر هایی است که می خوانند، خبر های تلخی که چنان تلخ کامی می آورد که هزار عسل هم شیرینش نمی کند و خبرنگار در این تلخی چندین و چند روز پیر می شود. خبر بعدی هم که تلخ باشد ، چند برگ از آخر تقویم زندگی اش را می کند . خبر بعد هم قلم قرمز می کشد روی چند برگه دیگر و دیگری هم می آید و به هر حرف آجی می شود بلند بر سوهانی که بر روح و روان خبر نگار کشیده می شود و بیچاره خبر نگار باید جوری همین خبر ها را بنویسد که مخاطب ،کمتر دچار سردرد های بعد خبر شود و روح و روانش کمتر به سایش دچار شود.بله خبر نگاری سخت است به خاطر خبر هایی که در معرض آن قرار می گیرد. حالا فقط خبر های سیاه اخلاقی نیست که سوهان روح می شود بلکه در جای خود خبر هایی از این دست هم آنقدر آج های بلندی دارند که روان آدمی را نابود کنند. خبر هایی چون تاراج زیرخاکی ها در فلان منطقه و یا آسیب زدن به فلان اثر تاریخی و یا.... و یا همین گزارش تسنیم که با تیتر \"«ابونصر»، قصری تاریخی یا زباله‌دانی در شیراز\" چاپ شده است. بله تلخ است برای اهل خبر هم نوشتن آن و هم خواندن آن آخر خبرگاران غیرت ملی بالایی دارند و به تاریخ و گذشته این ملک حساسند. چنانکه به جنگل و مواهب طبیعی که همه ثروت ارزشمند کشور است. من خود خبر نگارانی دیده ام که در شنیدن خبر هایی از این دست اشک بر چشم می آورند. دیده ام که بعد از خبر آتش سوزی جنگل ها مثل کسی که آتش به خانه خودش افتاده باشد بی تاب می شوند. دیده ام وقتی خبر قاچاق اشیای تاریخی می رسد مثل کسی می مانند که دزدی به خانه شان زده و عزیزترین یادگاری های هویت ساز خانوادگی شان را به یغما برده. دیده ام وقتی میراثی فرهنگی به ندانم کاری مسئولان یا مردم دچار مشکل می شود قلب اینان پر شتاب می زند. دیده ام.... بله دیده ام و هنوز هم می بینم و می توانم خبرنگارانی را نشان بدهم که آثار تاریخی و فرهنگی را چون خانه خود ،میراث خود، هستی خود دوست دارند و از شنیدن خبر های نازیبا پیر می شوند. حالا نمی دانم اینان با خواندن خبری که حاکی از بی توجهه عمومی به یک میراث باستانی است، چه حالی خواهند یافت . اگر چه در حد محال است اما دعا می کنم آنان این خبر ها را کمتر بخوانند و ندانند \" قصر ابونصر در 5 کیلومتری شرق شیراز یکی از یادگارهای دوران اشکانیان و ساسانیان است که جولانگاه زباله‌ها و زباله‌دانی برای نخاله‌های ساختمانی شده است.
در حال حاضر حریم این قصر نه تنها با ساخت‌وسازهای مسکونی و زمین‌های زارعی بلکه با نخاله‌های ساختمانی و زباله‌های خانگی شکسته شده و نگهبان یا محافظی نیز برای حفاظت از این اثر باستانی وجود ندارد.\" دعا می کنم تعداد کمتر از آنان بخوانند ادامه خبر را که: در چند متری قصر ابونصر تابلو رنگ و رو رفته‌ای است که ضمن اشاره به شماره ثبت اثر به عنوان یک اثر ملی به ماده 564 قانون مجازات اسلامی اشاره کرده که براساس آن هرگونه دخل و تصرف در حریم آثار باستانی و تاریخی باید با مجوز میراث فرهنگی باشد در غیر این صورت پیگرد قانونی دارد!!!
بله دعا می کنم نخوانند بر سر یک اثر تاریخی چه آمده است . آخر آنان به خوبی می دانند اثری چنین گرانسنگ سرمایه ای کم نظیر و ثروتی است که باید ماندگار بماند. می دانند ماجرای این قصر شده است گنجی که کودکی ندانسته آن را در زباله دان بیندازد. اما مسئولان، اما مردم فرهیخته که نباید بگذارند گنج در زباله دان بماند بلکه باید همت کنند و آن را از میان زباله دان بیرون کشند. حالا هم این انتظار به حق است که بخواهیم مسئولان شیراز، کاری کنند که دوباره این قصر ، زیبا و پرشکوه ،تاریخ گذشته این ملک را به گردشگران به ویژه گردشگران خارجی، نشان دهد. ادامه این گزارش صحبت های مسئولان است که از منظر خود به ماجرا نگاه کرده و سخن گفته اند و این سخنان اگر به لحاظ اداری صاحب جایگاه باشد برای خبرنگار نگران میراث کهن به گوشه ای از زمین فوتبال شبیه خواهد بود که در آن پاس های بلند می دهند!
\n

انتهای پیام/

کد خبر 1394083015